نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: سعد بن معاذ در گذشته است. پیامبر برخاست و اصحاب به همراه او برخاستند. فرمود تا سعد را بشویند. به هنگام شستن سعد به چهارچوب در تکیه کرده بود. چون سعد را شستند و حنوط کردند و کفن پوشیدند و بر تابوت نهادند، پیامبر پاى برهنه و بى ردا به تشییع آن پرداخت و گاه طرف راست تابوت را مى گرفت و گاه طرف چپ را تا آن را به گورستان آوردند و به لب گور نهادند. پیامبر اکرم خود به درون قبر سعد رفت، و لحد وى را بچید و آن را با دست خود بپرداخت؛ و پیوسته مى گفت: «سنگ بدهید! گل بدهید!». و بدین گونه میان خشتها را محکم مى کرد. هنگامى که کار ساختن لحد را پایان داد و بر آن خاک ریخت و گور را پر کرد، گفت:
انّى لأعلم انّه سیبلى و یصل البلى الیه و لکنّ اللَّه یحبّ عبدا اذا عمل عملا احکمه
من مى دانم که این گور (و لحد آن) فرسوده مى شود و مى پوسد، لیکن خدا بنده اى را دوست دارد که چون کارى انجام دهد، محکم کارى کند و آن را درست و استوار به انجام برساند (و سرسرى نگیرد و از سر وانکند).
الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1 ؛ ص495
- ۹۳/۰۷/۳۰